s

Sunday, July 19, 2015

جنگ قدرت بین رفسنجانی و خامنه ای


دو روز پيش داشتم تو اينترنت يك چرخي ميزدم يك مقاله ديدم كه به نظر خيلي جالب
اومد براي همين زدم تو وبلاگم كه شما هم بخونين


سرانجام خامنه‌ای با اقتدا بهامام آبرو باخته خود - و نه البته با صراحت او - پاتیل
زهر هلاهل اتمی را به لب برد و لاجرعه سر کشید. آن هم در تیرماه و گرماگرم تموز؛ ماهی که در آن خمینی نیز مجبور به سرکشیدن جام زهر آتش‌بس شده بود؛ و شگفتا که ساقدوش هر دو زهر، هاشمی رفسنجانی، تشخیص دهنده مصحلت نظام و تابوشکن رابطه با آمریکا بود.
اینکه به قول ورق‌پاره رسالت، جای «جشن» دارد یا «عزا»، بماند اما در دوران «پسا زهر نوشی» بررسی چند نکته و تعمق در چند این‌همانی در وضعیت رژیم ضروری است.
خمینی با شعار دجالگرانه «جنگ جنگ تا پیروزی»، یا «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان» هشت سال به جنگ ضد‌میهنی ادامه داد. این جنگ به قول رفسنجانی، یک میلیون کشته، دو میلیون زخمی و هزار میلیارد دلار خسارت در طرف ایران به جا گذاشت. در شرایطی که همه خواهان صلح بودند خمینی می‌گفت: «صلح، دفن اسلام است»، و البته راست هم می‌گفت؛ زیرا ولایت منفور و ضحاک وار خود را جز از طریق به کام مرگ فرستادن جوانان ایران نمی‌توانست حفظ کند.
شکست در کربلای 4 و 5 شروع به گل نشستن چرخهای ماشین جنگی رژیم بود. این در حالی بود که خمینی سال 65 را سال تعیین سرنوشت عراق اعلام کرده بود و می‌خواست حکومت اسلامی در سرزمین رافدین دایر کند! این به‌خاطر پیروزی او در فاو بود، و این پیروزی منخرینش را پر از باد کرده بود. در آخر سال صحنه برعکس شد. زیرا با تشکیل ارتش آزادیبخش و سلسله پیروزیهای آن، ورق جنگ به ضرر رژیم چرخید تا جایی که دولت وقت عراق شروع به ضدحمله کرد و فاو را پس گرفت. پس از آن رژیم مجبور شد از حلبچه نیز عقب‌نشینی کند.
در نقطه شکست کامل و ترس از رسیدن ارتش آزادیبخش به پشت دروازه‌های تهران، خمینی از غلط کرده پشیمان شد:
«قبول این مسأله برای من از زهر کشنده‌تر است... از هر آنچه گفتم، گذشتم و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم».
با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت:
رژیم به‌رغم شعارهای خر رنگ‌کن و بسیجی فریب، مانند «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، یا «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» و... در نقطه استیصال، اهل سرکشیدن جام زهر است؛ یعنی انتخاب بین بد و بدتر.
این جا خالی دادن در سر بزنگاه، پیامدهای استراتژیک برای او به‌دنبال دارد. باعث ریزش بدنه سرکوب، و به میدان آمدن هر چه بیشتر عنصر اجتماعی می‌شود.
عامل تعیین‌کننده در تحمیل جام زهر به رژیم در هر دو مورد، مقاومت ایران بوده است. در هر دو جام زهر، رژیم در هراس از عملیات سرنگونی و نیز خیزش فراگیر توده‌یی، دست بلند کرده است. این مقاومت ایران بود که جنگ ضدمیهنی را به طناب داری برای رژیم تبدیل کرد. تا جایی که او برای خلاصی از آن، به زهر آتش‌بس تن داد و باز این مقاومت ایران است که رژیم را در تله اتمی وادار به نوشیدن زهر نمود.
رژیم نه از موضع برد، بعکس در موضع باخت کامل، برای باز کردن «طناب دار» از گلوی اقتصاد در گل خلیده خود، و دور کردن خطر سرنگونی تن به نوشیدن زهر داده است.
آن که خمینی بود و به‌اصطلاح امام مستضعفان! و با یک خرناس می‌توانست باندهای رژیم را به جای خود بنشاند، نتوانست از این زهر جان سالم بدر ببرد، این‌که خامنهای است و ولی‌فقیه یک شبه، جای خود دارد.
شکست در جنگ و به‌دنبال آن مرگ خمینی، به محاق رفتن خط امام را به‌دنبال داشت. شکست در پیشبرد پروژه ضدمیهنی اتمی نیز، باند ولی‌فقیه را به واپس تمرگیدن، و واگذاری هژمونی مجبور خواهد کرد، و چیزی جز سماق مکیدن حسرت‌بار نصیب کیهان شریعتمداری و دلواپسان انگشت به دهان نخواهد کرد.
اگر چه این توافق راه رسیدن رژیم به بمب را نخواهد بست اما این عقب‌نشینی مفتضحانه خامنه‌ای، در مثل مانند وضعیت گرسنه مشرف به موتی است که برای زنده ماندن، اعضای بدنش را جدا می‌کند و یکی یکی می‌خورد. آثار عقب‌نشینی از اصول و خطوط استراتژیک فقط در رأس رژیم خلاصه نمی‌شود، از آنجا به بدنه نظام و سپس به جامعه ملتهب و آتشفشانی ایران سرایت پیدا خواهد کرد.
پاسخ متقابل مقاومت ایران به مانور فریبکارانه پذیرش آتش‌بس در سال 67 عملیات کبیر فروغ جاویدان بود؛ عملیاتی با هدف سرنگونی، این بار نیز این ارتش قیام است که با تأسی به ارتش آزادیبخش و نقش کانونی آن، به میدان خواهد آمد و آتشفشانی مرگ آفرین را دامنگیر رژیم خواهد کرد؛ آتشفشانی که از هم‌اکنون می‌توان بارقه‌های آن را به چشم دید.



0 comments:

Post a Comment