چند روز پيش مطلبي خوندم از آقاي پرويز خزايي عضو شوراي ملي مقاومت ، در واقع پيامي بود كه آقاي خزايي به هموطنان داخل داده بود بخشي از متن كه جالب بود رو كپي كردم كه شما هم بخونيد:
اگر قرار شد که از هر شکافي و موقعيتي براي ريختن به خيابان و رقصيدن و روسري از سر به شانه انداختن و قرکمر ارتجاع شکن و نابودکننده «اسلام عزيز»خميني دادن- مانند نور و تاريکي و جن و بسمالله، استفاده کني، نوش جانت!
يک روز در تهران، پليس سه نفر، يک زن و دو مرد را به جرم کتک مفصل به يک آخوند زدن و او را لت و پار کردن، به کلانتري ميبرد. آخوند را هم با آمبولانس به بيمارستان. رئيس کلانتري رو به زن ميگويد: چرا اين آقا را ميزدي؟. خانم پاسخ ميدهد: سرکار به من شوهردار متلک گفت و گفت ضعيفه صيغه ميشي؟ منهم زدمش. کلانتر رو به مرد اول. شما چرا ميزدي؟ پاسخ دوم: سرکار من شوهر اين خانم هستم و از احترام و ناموس خانوادهام دفاع کردم. و سرانجام به نفر سوم که لر همشهري من است: شما چرا ميزدي و لت و پارش کردي: سرکار من ديدم دو نفر يک آخوند را ميزدند، فکر کردم انقلاب شده و منهم پريدم وسط ميدان و زدم!!
ميداني و ميدانيم و خواهيم دانست که در اين کشور دو دسته موجود با خلقتي متفاوت، از پدر سوا و از مادر جدا! زندگي ميکنند: يکطرف هشتاد ميليون نفر مردم مانند تو که از اقوام مختلف اين سرزمين هستي ويکي از بنيادگذاران تمدن بشري با کتيبه حاوي اولين اعلاميه جهاني حقوق بشرت. با زردشت و کوروش و ماني و مزدکت، با فردوسي و رومي و حافظ و سعدي و عارف و نيما و فروغ و شاملو ات. با ابنسينا و جلال طوسي و دانشمندان بزرگ علمي و فلسفي است، با کاوه و سياوش وآريو برزن و رستم فرخزاد وستارخان و کوچک خان و مصدق و دکتر فاطميات...و با بيش از يک صدوبيست هزار شهيد جانباخته درراه رهايي سرزمينت. و در طرف ديگر دسته دوم باشندگان درايرانت که عبارتند از چند هزار نفر آخوند و جاهل و دزد و جاني و ضد ايراني بهغايت اندر غايت ضد بشر، که در سرزمين اهورايي و باستاني ترا سيوچند سال است که خود جا خوش و ترا ناخوش کردهاند.
اگر خواستيد ، از اين لينك بقيه مطلب رو دنبال كنيد
0 comments:
Post a Comment